پوزئیدون عزیزم، خوشحالم خیلی خوشحال
پویش «کتابخون» راه اندازی شدسلام عزیزم،
پویش «کتابخون» راه اندازی شدپوزئیدون سلام،
نامه ی ششم بینثححثجثجثتثاقخثتتثنثنثگصگسکسوسدسددسدساسخسنثممثخخفتقنقگقدقلاقتسنثکثدیایایاایاقنثجثجثتوقدقدقلقاثخثتثتثنصنصن۲۸۸۲۸۷خفاقاخققج۹ث۰۲۰صمصگسکوسوزو.
بررسی امنیت دستگیره درب کارتیاحساس میکنم تمام دنیا روی سرم آوار شده اند. خودم را سرکوب میکنم و این، آزارم میدهد.
نامه ی پنجم جسلام پوزئیدون عزیز من،
نامه ی پنجم بپوزئیدون نسبتا عزیز من
دنیای خیالی فیلم ها!پوزئیدون سلام،
دنیای خیالی فیلم ها!هفت و نه دقیقهی شب.نامهای به خودم که تنهایی روش سوار شده.
جوان - جوش - چاپخب عزیزم، تنهاییای که برای خودم ساختم، داره عمیق تر میشه. نمیدونم چجوری باید توضیح بدم. اصلا باید توضیح بدم؟ ساختار گفت و گو کردنم تغییر کرده. قبلا هیچ چیز رو نمیگفتم، و از درون متلاشی میشدم. الان حرفهایی هست که بزنم، اما از روی سطح برشون میدارم و روی سطح طرف مقابل هم میذارم. فقط در حدی که آداب گفت و گو کردن رعایت شه و اون فرد از حرف زدن با من پشیمون نشه یا اذیت نشه. نمیدونم این چیزا رو برای چی دارم میگم. یکم خسته ام. بیشتر از یکم. دیروز سه ساعت پیاده روی کردم. رفتم از کیوسکی سر میدون چهارتا نخ سیگار گرفتم، بعدش رفتم ته خیابون درختی و سیگار کشیدم. سیگار کشیدم و بغض کردم. اینا خیالاته کوبین عزیز من. مثل تو. که حالا داری میری و من دوباره تنها تر از همیشه میشم. رفتن تو، طبیعیه. من به قدری عوض شدم، که تو دیگه توی خیالاتم جا نمیشی. من به قدری خسته ام که دیگه نمیتونم و حوصلهی اهمیت دادن به کوبین خیالاتم رو ندارم.
من وقتی کت نوار میاد توی میراکلستعداد صفحات : 1